اختصاصی جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر/دریافت سیمرغ بهترین فیلمنامه به فیلم «کامیون»کامبوزیا پرتوی ازعجایب بزرگ جشنواره سی و ششم فیلم فجرست.اصلی ترین نقص فیلمنامه مربوط به پیرنگ فیلم است ،کسی که استاد فیلمنامه نویسی در ایران است پیرنگی را در داستانش وارد می کند که تنها یک ترتیب و توالی دارد و ترفندی هوشمندانه و منطقی در حوادث نایاب است.
سناریست«کامیون»تنها خود را در قید و بند چینش زمانی و مکانی وقوع حوادث قرار داده اما بسته به نیاز فیلم ،تاثیر مورد نظر خود را هیچ گاه رو نمی کند و پایه تمام گره افکنی ها و«عدم تعادل»ها صرفا تصادف است.یک سری از تصادم های بی حساب و غیر قابل باور که از سکانس های ابتدایی با عبور کامیون و سوار شدن اتفاقی خانواده عراقی اغاز می شود، که از قضا راننده آن از روی اتفاق هم معتمد است و هم ایثارگر و تا پیدا کردن نشانی از شوهر زن عرب در تهران از هیچ تلاشی کوتاهی نمی کند.
در ادامه هیچ ردی از تاثیر گذار کردن مضمون و محتوای مورد نظر نویسنده به چشم مخاطب نمی اید .کامیون از صبح تا شب در تهران تردد میکند اما دریغ از یک اتفاق حاشیه ای و فرعی یا یک تعلیق آنی در خدمت روایت .حتی در ایجاد و تقویت انتظار تعلیق و حفظ روایت آن تا پایان فیلم هم ،عمل موثری روی نمی دهد و واقعه«تصادفِ»تصادفی با خانم بازیگر در راستای راز آمیزی و جلوگیری از خطی بودن روایت بی کارکرد و ضد داستان است و بیینده انفاق را منطقی نمیداند.
یکی از ویژگیهای «پیرنگ فنی» وجود رابطه علت ومعلولی بین حوادث مختلف است.اما اکثر رویدادهای «کامیون» و اتفاقاتی که در فیلم رخ می دهد بی دلیل و بی ریشه است و نه تنها حوادث بر پرداخت شخصیتها اثر گذار نیست بلکه نقش کاراکترها بر حوادث هم بی کارکرد است.تصادف با یک زن هنرپیشه سوپر استار(نیکی کریمی)و یافتن عکس های شوهرگمشده در پشت صحنه فیلمِ این بازیگر یک رویداد طبیعی و محتمل الوقوع نیست تابرای مخاطب قابل پذیرش باشد،هرچند که شاید دور ازذهن ومحال به نظرنیاید امااز«واقعیت نمایی»داستان جداست.
با این حال در هر اثر هنری ،چون فیلم واقعیتگرای کامیون،نویسنده حق دارد با تخیل واحساس برانگیزی نقشی منحصر ،شخصی و جاذب ایفا می کند.میتواند از طریق بزرگ نمایی برخی عناصر (تصادف )و کوچک نمایی المان های دیگر(فرارکردن در جمع اوباش باربری)،حذف واضافه برخی از رفتارها و اَعمال و یا تصرفها و دخالتهایی در واقعیت،جنبه و ابعادی از روایت را برجسته تر و چشمگیرتر کند.اما نکته ظریف در این ارتباط این است که همه این شگرد ها باید به گونه ای صورت گیرد که حاصل کار باور پذیر و یک روابط علی به نظر برسد که در کامیون اینگونه نیست.
«کامیون»درارکان داستان سرایی اش با یک مقدمه ناقص اما قابل اعتنا شروع می شود لیکن در تنه داستان دچار شوک می شود که نتیجه گیری نسبتا قابل پذیرش آن را زیر علامات سوال های متعددی می برد است،چرا که در حلقه مفقوده بین مقدمه وگره گشایی، تقابلی که منجر به تنش و درگیری شود و گسترش روایت را رقم زَند یافت نمی شود و به جستجوهایی در خیابانهای تهران و ایجاد یک رابطه مبتنی بر تعلق خاطر ختم می شود که تنها فایده اش ایجاد علاقه دختر جوان به راننده کامیون و دلخوشی برای حمایت اوست .
مروربیشتر:جامعه شناسی«قبضه کردن نقش ها»در سینمای ایران
لیکن در شناخت شخصیت شوهر و تعمق بخشیدن و معرفی کاراکتر راننده و زن کارکردی ندارد و نشانه ها و کد گذاری هایی برای درک و نقب به شخصیت ها در دل این زیاده گویی ها به چشم نمی آید .از سویی کشمکش های به وجود امده در کندوکاو یافتن گمشده زن در پایتخت نه تنها تصاعدی نیست بلکه درجا زننده و ساکن است و نقص در پیرنگ از همین جا آغاز می شود که نتوانسته است تقابل را شکل دهد.
لذا فیلم در میانه، نشانی از تعلیق و ایجاد یک وضعیت بغرنج برای همراه سازی مخاطب ندارد .حتی برادرشوهرِکم سن و سال زن که به عنوان یک نیروی برهم زننده تعادل هست در سطح باقی می ماند وجز غیرت افروزی و تعصب کودکانه و خنثی نقشی ندارد و تعارض های کوچکی که در رابطه مرد راننده و زن به وجود می آورد موجب پیش برندگی روایت و بحران سازی نمی شود.
«پرتوی»حتی درسکانس هایی که نتیجه اش در کُل فیلم جاری و ساری است از پیرنگی استفاده می کند که کاذب است و مخاطب را فریب می دهد برای نمونه پنهان کردن فهمیدن زبان فارسی زن و در ادامه بدون هیچ علت موجه رو شدن این آشنایی زبانی از جمله این پیرنگ هاست که به نظر می رسد تنها برای صحبت های خصوصی و دور از گوش پسربچه مزاحم بین زن و راننده کامیون است.
از منظری دیگر هر چند که استفاده ازعنصر«تصادف»و چرخش وایجاد ناگهانی دروقایع داستان بدون دخالت قهرمان فیلم ،می تواند یکی از اِلمان های داستان پردازی باشد اما این تصادف ها درجهت پیچیده تر کردن پیرنگ فیلم به کار گرفته نمیشود.راز آمیزی، ایجاد رابطه علت و معلولی و واقعیت گرایی در داستان فیلم که از ابتدا بر اساس اتفاق شکل می گیرد به روندی ابتدایی و پر غلط در کامیون ادامه می یابد.
سوژه ای که میتوانست یک فیلم جاده ای پر از تعلیق و کشمکش باشد اما مملو از شلختگی و هرج و مرج در داستان پردازی است .به صرف آنکه یک کامیون را در جاده و شهر چرخاند ،نمی شود یک فیلم پرقوت و جاذب را به تماشا نشست که جایزه بهترین فیلمنامه را اخذ کند.این همه خطا در داوری حاکی از آن است که شُور ادبی از بُعد بررسی شیوه های صحیح داستان پردازی در هییت داوران ضروری است.
«کامیون»روایت آوارگی کردهای ایزدی از شر داعش است.داستان زن کردی که به راننده ای سپرده میشود تا شوهرش را در تهران بیابد اما موفق نمیشود.