مختص جامعه سینما:محمدرضا فهمیزی/ ایده اصلی فیلم “برادران لیلا” یعنی حمله به پدرسالاری سنتی و تحلیل لزوم فروپاشی آن ، “بالقوه” نه تنها جذاب بلکه بسیار هم مهم است. اما متاسفانه در پرداخت ،فاجعه ای از آب درآمده که اصلاً در حد نقد نیست. ایرادات فیلم آنچنان آشکار و ابتدایی است که حتا یک دانش آموز علاقمند سینما هم متوجه آن می شود.
“منطق” به معنی حاکمیت قواعد علی و معلولی بین روابط و اتفاقات فیلم ،همچون “خشت اول” بنای هر فیلم است که اگر درست گذاشته نشود کل ساختمان فیلمنامه و بالتبع آن ، فیلم به هم می خورد و متزلزل می شود. بدین معنا حتا فیلمنامه های فانتزی و غیر رئال هم باید بر پایه منطق نوشته شوند.
از سوی دیگر در فیلم های رئال حتماً باید داستان بر پایه واقعیت بنا نهاده شده باشد. “برادران لیلا” مهمترین لطمه را از این زاویه می خورد چون داستان اصلی فیلم که انتخاب جانشینی برای بزرگ خاندانی است که فوت کرده هیچ ربطی به واقعیت ندارد. البته شاید هنوز در برخی طایفه ها و قوم های کشورمان چنین رسمی (آن هم نه به این شکل که در فیلم می بینیم) وجود داشته باشد اما هرگز در هیچ جامعه شهری (حتا شهرهای کوچک) چنین چیزی نداریم.
در نتیجه وقتی رویدادی که کل فیلمنامه و داستان بر پایه آن بنا نهاده شده غیر واقعی و نادرست باشد طبیعتاً با فیلمنامه ای مواجه خواهیم شد پر از نقص و ایراد و ابهام های فراوان از جمله: اگر همه فرزندان ، پدر را “دروغگو” می دانند چطور وقتی می گوید سند خانه را گرو گذاشته خیلی راحت می پذیرند و هیچ دلیل و سندی از او نمی خواهند؟ بویژه “لیلا” که در فیلم دختری باهوش و زرنگ نشان داده می شود و بیشتر از همه هم شخصیت و اخلاق پدرش را می شناسد.اگر لیلا پذیرفته که پدرش سند خانه را گرو گذاشته و همراه برادارنش قرارداد مغازه را فسخ می کند ،چگونه دوباره شک می کند و سند را پیدا می کند؟
ضمن اینکه سند جاساز شده یعنی جایی نبوده که فکر کنیم لیلا در نظافت خانه تصادفاً دیده است.علی(نوید محمدزاده) که در تمام فیلم او را شخصیتی ترسو ، زبون ، محتاط و محافظه کار می بینیم بر مبنای چه منطقی در پایان فیلم آنقدر شجاع و ریسک پذیر می شود که برای گرفتن حقش شیشه کارخانه را می شکند؟اگر خانواده “بایرام” آدمهایی پولکی ای هستند که هستند پس با چه منطقی وقتی “قارداش علی” از اول حاضر بوده ۵۰ سکه بدهد بخاطر ۴۰ سکه اسمال گدا (سعید پورصمیمی) او را برای جایگزینی بزرگ فامیل مرحوم شده انتخاب کردند؟
یا از سوی دیگر وجود برخی صحنه ها در فیلم به لحاظ منطقی چه ضرورتی دارد که نبودش به داستان لطمه میزد مثل: صحنه مهوع یبوست پدر در دستشویی ، رژه دختران پولدار داف مانند در برابر برادرانی که روی پله ها نشسته و مشغول بستنی خوردن هستند ، داستان کلاهبرداری با ثبت نام دروغین پراید و….از این دست تناقض های منطقی در فیلم بسیار زیاد است که طبیعتاً ذکر همه آنها در حوصله این نوشتار نمی گنجد اما نتیجه همه آنها فیلمی شده با داستانی پر از ایرادات گوناگون شکلی و محتوایی ، شخصیت پردازی های تخت و بسیار ضعیف ، دیالوگ هایی عمدتاً شعاری و نچسب مثل: دیالوگ های علی و لیلا روی پشت بام ، بازی هایی ضعیف (غیر از سعید پورصمیمی) و در کل هیاهویی فروان برای هیچ