مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/ چارلی چاپلین در«دیکتاتور بزرگ» می گوید:«زندگی میتواند آزاد و زیبا باشد ولی ما راه درست زیستن را گم کردهایم.حرص و طمع جان انسانها را مسموم و جهان را اسیر چنگال نفرت کرده و ما را به صف به ورطۀ سیهروزی و کشت و کشتار کشانده است. در همۀ کارها شتاب گرفتهایم اما خودمان را حبس کردهایم. ماشینهایی که وفور نعمت میآورند ما را محتاجتر از همیشه ساختهاند.دانشمان بدبین و خودپسندمان کرده است.زیرکیمان،سنگدل و نامهربان.»
«کوچه کابوس»( Nightmare Alley)ساخته «گیلرمو دل تورو» مملو از درونیات انسانهایی است که در دنیای شلوغ با تضادهای شدید و مخرب،واکنش های سطحی و تمامیت خواه درآن نمود پیدا می کنند.درمیان این کوچه ی عجیب وغریب،در میان چادرهای فرسوده و تابلوهای رنگ آمیزی شیک،یک شعبده باز ذهن های زودباور را می خواند و منفعت ،طلب می کند .
کوچه کابوس داستان استن کارلایل- بردلی کوپر- را روایت می کند که در این درام خیره کننده از کارگردان مکزیکی،نقش یک شیاد و خلافکار کارناوال را ایفا می کند که به دنیای زیرین تاریک کشیده می شود.
او جیب خالی و گذشتهای مرموز دارد،شارلاتانظاهراً جذابی است. ثابت می کند که یک آدم کُش طبیعی است و با پیشرفت داستان،پیچیده تر،پرسودتر و خطرناک تر می شود.قدرت برای او فساد ،خشونت، طمع، خشم و شهوت می آورد .
جاسوسی ذهن خوان و قهرمانی که فرصت ها را برای تبدیل شدن به ضدقهرمان از دست نمی دهد.فاسدی که قدرت جادویی اش درمخالفت وتخاصم،درشکل نفرت ورزیدن،در سلطه و حاکمیت،در آزمندی و میل تملک و در میل به دخالت در زندگی دیگران مشهود است.
هیولاهای«کوچه کابوس»ساخته دست بشرند که ازمحصولات جانبی گناه و طمع در دنیایی پرآشوب و عاری از معنویت است.Nightmare Alleyطلوع و سقوط یک خونخوار نیویورکی است.«استن» پس از کشتن پدرش ،علیه افراد جامعه توطئه میکند.پس از ایجاد یک رابطه عاشقانه با یک روانشناس،مجبورمی شود شیادی های بزرگتر را تجربه کند.
دل تورو ،فیلمسازی است که به طورغریزی قدرت هیپنوتیزمی سینما را برای خیرهکردن، لذت و فریب دادن درک میکند و در این فیلم نشان می دهد که ارضا کننده ترین کارهای بشری هم فارغ از درد و رنج نیست و خاستگاه های شدیدترین شادی ها به طرز دهشتناکی به خاستگاه های شدیدترین دردها نزدیک است.
«کوچه کابوس»چیزی بیشتر از نمایش یک کلاهبردار میدان است.نشان می دهد زندگی انسانها و ملت ها در معرض طوفانها است و دشمنی های درونی ،مقاومت های خارجی،نفرت،حسد،لجاجت، بدگمانی، سرسختی، حرص و خشونت همسو با طبیت ادمی است.
این فیلم،اثری روانشناختی است که قدرت خشم و نفرت صحه می گذارد.قدرتی که نیروی محرکه انسان است و بالقوه توانایی دارد با“طمع ”مانوس شود.در همین نقطه است که اگر افسار به دست این ویژگی مرموز انسانی بیفتد،ازعرش به سقوط هدایت می کند.این نزول تا جایی پیش میرود که دیگر توان بازگشت به زندگی نیست.