مختص جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر، پژوهشگر جامعه شناسی و منتقد سینما، درباره «خشونت نمادین»از منظر «پیر بوردیو» در فیلم «قهرمان» تحلیلی جامعه شناختی دارد. وی نوشت:
خشونت نمادین خشونتی نامرئی است که بدون درک انتقادی و مشارکت از فردی که آن را تجربه کرده است (قربانی) نمی تواند به وضوح دیده شود. خشونت نمادین غیرقابل تشخیص است زیرا به عنوان چیزی طبیعی شناخته می شود و باید رخ دهد. خشونت نمادین از طریق ارزشهای جمعی درونیشده به وجود میآید که حقیقت، درست، معقول و درست فرض شده است و به عنوان یک فرهنگ توجیه می شود.
«قهرمان» نمایشگر عادتواره ها و خشونت هایی است که به گسستها و دگردیسیهامنجرشده است. جامعهای که دروغگویی، بدرفتاری، نبود آرامش روانی و قضاوت … را به نسل های آتی انتقال میدهد. در چنین فضای آمیخته به دروغ، فرصتی برای صداقت و اعتماد بین افراد وجود ندارد.
جامعه فیلم مملو از تنش، استرس و خشونت های نمادین است که به خشونت ها و بزه های فیزیکی انجامیده است و در سطحی به ظاهر کم خطر به پنهانکاریها ودروغگویی انجامیده است. رحیم باید برای احقاق حقـوق از دست رفته خود، با دستگاه قضایی روبرو شود و با دلیل، شـواهد ناکـافی درجلوی آنان بایستد اما دیوانسالاری بیش از حدعقلانی شده نتوانسته از او حمایت کند. در این فضا،امکانی برای راستگویی و پرورش صحیح و اخلاقی او و فرزندش وجود ندارد. رحیم، در انتها راه سازگار شدن با جامعه و نیز مقابله با آن را ترجیح میدهد تا به غرور و بیفکری نسبت به آینده فرزندش متهم نشود .
بوردیو در مباحث نظری خویش، مفهوم خشونت نمادین را مطرح می کند که در معنای تحمیل مفاهیم و عقاید به طبقات و گروه های اجتماعی مرتبط می شود. این تحمیل را ممکن است خانواده، مدرسه و آموزش های پراکنده اعمال کند. در«قهرمان» فرایند اعمال خشونت نمادین درقالب نوعی گذار از کودکی به بزرگسالی مطرح شده است. در این فیلم، ناموفق بودن خانواده و نهادها در به انجام رساندن موفقیت آمیز این گذار به تصویر کشیده است که حاوی نگاهی انتقادی است. با این رویکرد«قهرمان»در متن خود نشانگر خشونت نمادین وارد بر کودک (سیاوش ) فیلم و پدرش به عنوان قهرمان داستان است.
برای فهم جامعه می توان به جامعه استناد نکرد بلکه می شود با نمودها وعینیت های فرهنگ عامه که خود را در متنهای متعدد نشان میدهد.با سینما می توان جامعه را درک و تحلیل کرد.
خشونت نمادین و تبلور قانونهای نانوشته درفضای اجتماعی
در قهرمان سلطه افراد فرادست همچون مسئولان زندان (در فیلم طبقه متوسط) از طریق گونههای مختلف سرمایه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نمادین و عادتواره ها بر مابقی جامعه به ویژه طبقه پایین تحمیل میشود. در«قهرمان» خشونت نمادین بهصورت قانونهای نانوشته درفضای اجتماعی نقش ایفا میکند و به برتری فرادستان – بخوانید حفظ آبرو، جایگاه و مناسبات اداری و عرفی- میانجامد.
واژه خشونت نمادین از منظر بوردیو در فیلم فرهادی در قدرت وسرمایه فرهنگی متجلی است. آنجا که رحیم و فرزندش را در جمع به چالش می کشند تا آبروی خیریه و سرمایه فرهنگی شان را حفظ کنند.کاری که قبل از تجلیل می توانستند انجام دهند. کنشی که در عمل شکار یک فرد قهرمان است تا منافع های به زمین ریخته شده را همچون زندانبانان از آن خود کنند .
واگذاری بخشی از داستان به کودکان وجهان آنان بخشی از روایت های فرهادی است. بچهها در تمام فیلمهای فرهادی، ناظران رفتارهایی هستند که عمدتا حاوی خشونت نمادین است. آنها تمام جزییات رفتارهای بزرگترها را رصد میکنند. گاها ناچارند که درمخمصه آنها شرکت کنند و یا دربرابر قانون یا مصلحت به نفع خود دروغ بگویند.
در«قهرمان» باراصلی بردوش سیاوش فرزند رحیم قرارگرفته است که در حال جامعهپذیری است. در فیلم خانواده ها ازطریق خشونت نمادین به کودک موضوعاتی را آموزش میدهند. سیاوش نوجوانی با وجود مشکلات گفتاری اش، در وهله نخست، فرزند طلاق است و به واسطه زندانی بودن پدر از داشتن خانواده محروم است. او ناظری است که سعی میکند تا هر چه بیشتر با اصول و ارزشهای طبقاتی خودهمسو شود.
خشونت به صورت ظریف ونامحسوس از طریق آموزش وخانواده سیال است
این خشونت های نمادین معمولا و گاها به طور ناخودآگاه با واژه ها،نمادها واعمال ظهور و بروز می کند.خشونت حاصل از این اقتداردر کودکان مشهود است که در رأس شان بر سیاوش وسطحی پایین تر برخواهر زاده های رحیم و کودکی که پدرش در استانه اعدام است ،روانه می شود .
این خشونت با قدرتی برتر و به صورت ظریف ونامحسوس از طریق آموزش وخانواده که گفتارشان حامل قدرت و سرکوب و تعدیل است ارزانی می شود.این خشونت تا جایی نمود می یابد که در دیالوگ«زندان چه جور جاییه»هم عیان است.آن مادر و بچه درخیریه نیز در معرض خشونت نمادین است.نگاه های فرخنده به سوی آنها از همین جنس است .
در سکانس های اغازین که خواهرزاده رحیم راپورت مدرسه سیاوش را به پدرش میدهد، مبرهن است که در مدرسه ادای زبان الکن او را درمیآورند و برآشفتهاش میکنند که به درگیریاش با دیگران انجامیده است. تجلی آن رفتارها در خانه ای که سرباراست نیز عیان است. پسرعصبی که فقط برای نشنیدن صداهای پیرامون به رفتارهای دیگری دست می زند.
سیاوش به علت رشد نیافتگی عاطفی وهیجانی بیشتردرمعرض آسیبهای ناشی از خشونت هست و مواجهه دائمی با این رفتار از توانایی اش درایجاد اکتفا به اطرافیان کاهیده واعتماد به نفسشن را پایین آورده است، نمونه این رشد نیافتگی نوع سخن گفتن اوست.
با این حال، سیاوش در سکانس نهایی به چالش کشیدن پدرش درخیریه، واکنش نشان میده«بابای من دروغ نمیگه» او در اینجا در زیر فشار تحقیر است. سیاوش که لکنت تشدید پذیری درحالات استرس دارد در دو موقعیت دیگر به سخن می آید درجشن خیریه با گریه اش توجهات را برمیانگیزد. اوهرچند مفتخر است اما در باطن دلسوزی ها برای موقعیت پدرش و برای لکنت ش اواری ازخشونت نمادین بر او آوار می شود. در کارگزینی فرمانداری که سعی میکند در بازی تازه طرف پدرش را بگیرد.
قدرت تطابق وسازگاری سیاوش کمتر و احتمال اینکه درصورت مواجهه با خشونت، در آینده دست به تکرار رفتارهای رحیم بزند بیشتراست. افسردگی،اختلال در تمرکز و رفتارهای پرخطر در او بیشتر و امید به آینده کمتراست.
خشونت های نمادین «قهرمان»در سه ساحت «زندگی، نهاد و رسانه»متبلور است
از سویی شخص رحیم نیز مملو ازخشونت های نمادین است. اودربندخشونت هایی است که در سه ساحت براو درحال عرضه هست. او زندانی ۳بند است. «زندگی، نهاد و رسانه«. هر چند که با وجدانش انتخاب مسیر می کند و فرمان می گیرد اما وقتی گرفتار می شود، تمام این درونیات وذات پاکش علیه خودش به کار میرود؛ در دنیایی که برای حفظ تکهای از وجدان باید آبرو را میانجی دانست.
رحیم«قهرمان» سادهدل از طبقهی پایین جامعه، مدام تحقیر میشود در عسرت و بلاست و در مناسبات شبه اخلاقی نهادهای اجتماعی «زندان،فرمانداری،خیریه» گرفتارست. گاه خشونت ها شکلی نمادین به خود می گیرد که راه نجات خودش را در حفظ تهماندهی وجدان و انسانیتاش می یابد «نهاد»های اجتماعی نیز برایش سه ساحت و بُعد ساخته اند: «زندان،خیریه و مغازه بهرام». در ساحت «زندگی»هم سه شخصیت و کاراکتر می یابد. زندگی نخست او را قهرمان» معرفی می کند بعد «متهم و کذاب» و درنهایت «دربند»ش می کند.
بیشتر در باب جامعه شناختی اثار فرهادی بخوانید :
تحلیل جامعهشناختی فیلم«قهرمان»با رویکرد پارادایم تفسیریِ پراگمتیستی
در فـیلم، سـویههـای تاریک قضاوت به دو شیوه به چالش کشیده میشود، یکی آدم ها نسبت به همدیگر است و دیگری چالش نهاد قضائی که نماد آن حراست فرمانداری و مسئولین زندان است. این دستگاه برای حفظ آبروی خود، حتی به خانه رحیم- حریم شخصی- هم ورود میکند و علاوهبر زندانی اش، میخواهد پسر او را هم تحت سلطه بگیرد. اما رحیم در این لحظه، دیگر به این آگاهی دست مییابد و اجازه این خشونت را دوباره نمیدهد.
از منظری دیگر، مشخصه طبقات پایین ازجمله رحیم و فرخنده، محرومیت آنهاست که در پایینترین فضای اجتماعی قرار گرفتهاند. این زوج محکوم به انتخاب اجباری هستند. ارزشی که بر آنها استوار است ارزش مردانگی، ایثارو گذشت است. بسیاری از اعمال و بازنماییهایشان معنای خود را ازاین انگاره میگیرد.
از این حیث ، بوردیو نشان داد که گروه های فرادست و فرودست درجامعه درگیر مبارزهای بیپایان برای تثبیت موقعیت و هویت اجتماعی خود هستند. در این میان خانواده که مبتنی برجایگاه اجتماعی و سرمایه ی فرهنگی است، از طریق خشونت نمادین حاصل از قدرت سلطه گر به صورت نامحسوس با تحمیل معناهای رسمی و پذیرفته شده و با استفاده از زبان و سرمایه نمادین،نمادها وسمبلها درتربیت موجودی سلطه گر اقدام می کنند.
در این میان «قهرمان» قدرت پدر را بهعنوان عنصر اصلی نظام خانواده درجامعه پذیری کودک را نشان میدهد. با سیاوش تمرین دروغگویی و نقش بازی کردن میکند. او توسط عمه و پدرش می اموزد که واقعه ای را به دورغ بگوید و زنی را به جای دیگری جا بزند. رحیم دراین رفتار به نوعی فرایند اجتماعیشدن را درجامعه ایران بهفرزندش میآموزد. در تمامی فیلم تعاملات بین پدر و پسر برخاسته از انگیزه پدر در راستای شغل یافتن وحفظ آبرو برای ورود به جامعه است.
رحیم در«قهرمان» فاعل ومفعول خشونت نمادین است
در خانواده فرخنده نیز نوعی خشونت نمادین از طرف برادرش نسبت به فرزندش هستیم. جایگاه فرخنده در این خانواده ای که او نیز سربار است بهعنوان«سوژه» است که در آن از هویت مستقلی بهره مند نیست.
بر وفق نظریات بوردیو خشونت نمادین با همدستی ضمنی کسانی که این خشونت بر آنها تحمیل میشود و آن را اعمال میکنند، درجریان است؛ زیرا هر دو گروه، نسبت به انجام آن، آگاهی ندارند. رحیم بهعنوان نماینده طبقه پایین، علرغم ساده دلی رفتارعصبی دارد و پرخاشگر است و توانایی کنترل بررفتارخود را ندارد، چرا که او فاعل و مفعول خشونت بوده وهست.
در فیلم«قهرمان» افراد در میدانهای قدرت، اقتصاد و اخلاق با هم در رقابتند. به نظر می رسد همه برنده میدان اخلاق هستند، از رحیم تا فرخنده، ازخواهر تا شوهرش چرا که در نهایت پایبند به اخلاق اند، هرچند گاهی می لغزند .
شخصیت های قهرمان دردو مرز «نهاد»های اجتماعی و«توقع»خوشان مرددند. رحیم انقدر تمایل به رضایت نهادها دارد که خود را به فراموشی می سپارد اما در نهایت به سمت شوریدن می رود.
فیلم چشمانداز تلخی از بحران های پیش رو دارد که با انفعال واستیصال نیروهای اجتماعی همراه است.اگر فرد بر اساس وجدان عمل کندقبل ازهرنیروی مسلط دیگری،جامعه کذابش نام می دهد. منفعتش را می بینند و مدعی می شود که باید تاوانش پس دهد.در نهایت فضیلتش با ریاکاری سنجش می شود .
رحیم هنگام مقابله با آقای طاهری به یاد می اورد که بهرام به او هشدار درستی داده :«آنها دلشان به حال بچهی الکنِ تو سوخته است». او اکنون نمی گذارد آبرویشان را با لکنت بچه اش به دست بیاودند.لیکن طاهری را مجبور می کند فیلم پسرش را از روی گوشیاش پاک کند؛ کسی که می خواهد با «اشک و رسانه » خودش را تبرئه کند.اما وقتی تطهیر به نتیجه نمی رسد از تهدید استفاده می کند .رحیم آبرو و شرافت را می خرد اما آزادی ظاهری را می فروشد
رحیم دیگر نمیگذارد اتفاق مشابه ای بیفتد،می داند از جایگاه اجتماعی و اقتصادی سقوط کرده،دیگران هم باید چونان او تاوانی سنگین دهند:بچهاش،خواهرش، فرخنده وحتی بهرام ؛اما سعی میکند جلوی سقوط اخلاقیاش را بگیرد.
نبرد «رحیم و بهرام» در نهایت به جدال نابرابر بین «رحیم وطاهری»می انجامد.رحیمی که دیگر قهرمان است و منفعل نیست با حریف بزرگتری میجنگد و چونان قهرمانی سرافراز در لحظهی پاک شدنِ فیلم گوشی طاهری احساس آزادی میکند. پیروزی ایی که تاوان دارد.آیندهاش را میدهد تا اینده سیاوش را از خشونت دور کند.